26 آبان, 1400

روانشناسی بعد از جدایی

همه ی ما یک روزی به شخصی علاقه مند شدیم، وارد رابطه شدیم یا ازدواج کردیم اما بعد از مدتی به دلایل مختلف جدا شدیم.روانشناسی بعد از جدایی به مسائلی که بعد از جدایی با اون مواجه میشیم می پردازه.

۱. روانشناسی بعد از جدایی به چه مسائلی می پردازد؟

۲. روانشناسی مردان بعد از جدایی

۳. دلتنگی مردان بعد از جدایی چه زمانی بروز می کند ؟

۴. چرا ما دلتنگ می شویم؟

۵. درمان دلتنگی چیست؟

۶. از نظر علمی چرا جدایی اینقدر سخت است؟

۷.احساس پسرها بعد از جدایی

۸.وقتی مردی بخواهد رابطه را تمام کند

۹.دلتنگی مرد عاشق

۱۰.چگونه مردان را بعد از جدایی دلتنگ کنیم

نتیجه گیری

وقتی بعد از مدتی از کسی که دوستش داریم جدا می شیم دلتنگی بدجور اذیتمون میکنه و هرلحظه به ما فشار میاره که برگردیم و دوباره به هر طریقی شده رابطه مون و ادامه بدیم و اینجاست که دوباره خودمون و درگیر یه رابطه سمی می کنیم.تو این مقاله میخوایم با هم ببینیم که چطور با جدایی کنار بیاییم و این دوران و با موفقیت پشت سر بزاریم.

روانشناسی بعد از جدایی

روانشناسی بعد از جدایی

روانشناسی بعد از جدایی به تمام افرادی که خواسته یا ناخواسته از شریک عاطفی شان جدا شده اند کمک می کند تا دوباره خودشان را ریکاوری کنند و با احساسات دلتنگی و مبهمی که بعد از جدایی با آن مواجه می شوند به بهترین نحو کنار بیایند.

جدایی غیر منتظره یا ناخواسته می تواند باعث ناراحتی روحی و روانی در فرد گردد.در چنین مواقعی افراد دچار احساس تنهایی، طرد شدن، ناتوانی، ناکافی بودن، غم و اندوه و … می کنند.
در دوران بعد از جدایی ممکن است دلتنگی و مرور خاطرات خوب گذشته به قدری به شما فشار بیاورد که تصمیم بگیرید دوباره به رابطه قبل برگردید.اینکه جدایی به چه دلیلی بوده و چقدر تصمیم دو طرف درست بوده، اینکه آیا دوباره می توان رابطه تمام شده را شروع کرد یا نه؟ و کلی سوال دیگر چیزهایی هستند که در روانشناسی بعد از جدایی مورد بررسی قرار می گیرد.

روانشناسی مردان بعد از جدایی

دلتنگی مردان بعد از جدایی

آیا مردان بعد از جدایی دلتنگ میشوند؟این سوالی است که خیلی از خانم ها و حتی خود آقایان دوست دارند جوابش را بدانند و به همین خاطر بدنبال مباحث روانشناسی مردان بعد از جدایی می گردند.

از آنجاییکه از کودکی پسرها را طوری برای خودشان و دخترها جلوه داده اند که یک مرد گریه نمی کند، مردها قوی هستند، احساسی نیستند و …خیلی ها فکر می کنند که واقعا شخصیت مردان اینگونه است و اگر یک رابطه عاطفی تمام شود آقایان خیلی آسیب نمی بینند و به قول معروف عین خیالشان هم نیست.اما واقعیت این است که دلتنگی مردان بعد از جدایی یک امر طبیعی و رایج است.مهم نیست که مرد رابطه را تمام کرده یا زن بهرحال هر دو طرف آسیب دیده اند.

پسرها معمولا تمایل دارند قوی بنظر برسند تا بتوانند احساسات واقعی شان را بعد از جدایی پنهان کنند.آنها سعی میکنند که مثل یک فرد عاقل و بالغ رفتار کنند و تا حد زیادی خودشان را خونسرد و بی تفاوت نشان میدهند.اما دیر یا زود این نقشی که به خود گرفته اند فرو می ریزد و چنانچه احساس پسرها بر عقلشان چیره شود، در نهایت تسلیم میشوند.

آیا مردان بعد از جدایی دلتنگ میشوند

چه زمانی یک مرد بعد از جدایی دلتنگ می شود؟

پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد و این کاملا به مرد و نحوه جدایی بستگی دارد.وقتی جدایی بخاطر فشار های خانوادگی یا اجتماعی و خلاف خواست دختر و پسر باشد تاثیر روانی سنگینی بر هر دو طرف می گذارد.و مردان هم درست مثل زنان برای مقابله با جدایی کار سختی خواهند داشت.

اما اگر پایان دادن به رابطه با خواست هر دو طرف یا یکی از آنها باشد و پایان تلخی هم در کار نباشد چه؟ آیا باز هم مردها دلتنگ می شوند؟

در بیشتر موارد واکنش مردان به جدایی، با زنان متفاوت است زیرا پسرها بعد از جدایی خیلی درک نمی کنند که چه اتفاقی افتاده است زیرا حس می کنند که دیگر یک مرد مجرد و آزاد هستند.این به معنای این نیست که مردان بی عاطفه هستند و به رابطه اهمیت نمی دهند.

دلتنگی مردان بعد از جدایی

بعد از جدایی پسرها تلاش می کنند تا با مهمانی، خوش گذرانی ، وقت گذرانی با دوستان و …از فکر کردن به رابطه فرار کنند.این تکنیک رایجی در مردان است چراکه می خواهند از این طریق به جنبه های مثبت جدا شدن فکر کنند.حتی ممکن است وارد رابطه جدید بشوند اما این رابطه دوام نمی آورد و این کارها خیلی زود تمام می شود و در نهایت مرد با جدایی و احساس دلتنگی بعد از آن روبرو می شود که برای برخی از مردان بسیار سخت است. این فرآیند تقریبا ۸ هفته و شاید کمتر طول می کشد.

زمانیکه دختر ارتباطش را بطور کل در همه جا با پسر قطع می کند کنجکاوی مردان بیشتر میشود.آنها دوست دارند بدانند که شما چکار می کنید.شاید سعی کنند حال شما را از دوست و آشنا بپرسند.در این شرایط وقتی مردها نتوانند به شما دسترسی پیدا کنند و احساس کنند که شما را برای همیشه از دست داده اند بشدت دلتنگ می شوند.

بعد از مدتی پسرها به مرور خاطرات می پردازند و تمام تمرکزشان را روی روزها و چیزهای خوبی که در رابطه داشته اند می گذارند.در این مرحله مردان ممکن است به خودشان شک کنند و بگویند من اشتباه کردم و با یک پیام دلم برات تنگ شده یا منو ببخش بخواهند که به رابطه قبلی برگردند.

دلتنگی بعد از جدایی

دلتنگی چیست و چرا دلتنگ می شویم؟

دو نوع دلتنگی داریم: دلتنگی ترمیمی و بازتابی

در دلتنگی ترمیمی فرد سعی می کند که چیزهای گذشته را بازسازی و دوباره زنده کند.
در دلتنگی انعکاسی فرد پذیرفته است که گذشته دیگر گذشته و باید برای زندگی جدید آماده شد.

دلتنگی در واقع یک واکنش رایج نسبت به تغییر در زندگی است.زمانیکه ما یک عزیزی را از دست می دهیم، یا به شهر دیگری مهاجرت می کنیم و … روال زندگی ما تغییر می کند و ما مجبور می شویم تا خودمان را با شرایط جدید سازگار کنیم.

درمان دلتنگی چیست؟

راه های رفع دلتنگی بعد از جدایی

خیلی از افرادیکه از یک رابطه احساسی یا ازدواج خارج شده اند بدنبال راه های رفع دلتنگی بعد از جدایی می گردند.

اما جالب است که حتی کسانی که قصد جدایی دارند و هنوز رابطه شان را تمام نکرده اند هم از قبل بدنبال داروی دلتنگی هستند و می پرسند که با دلتنگی بعد از جدایی چه کنیم؟

نکته منفی در مورد دلتنگی بعد از جدایی این است که ما را به سمت تصمیم گیری های نادرست سوق می دهد یعنی شروع کردن دوباره رابطه با فردی که می دانیم گزینه مناسبی برای ما نیست.

خیلی ها رابطه و ازدواج مجدد را بهترین درمان برای رفع دلتنگی می دانند اما این کار خطرناک است جهت آشنایی با راهکار رابطه جدید خوب مقاله مشاوره ازدواج مجدد را مطالعه نمایید.

بنابراین برای درمان دلتنگی شدید بعد از جدایی کارهای زیر را انجام دهید:

  • اول باید تمام عوامل محرک را شناسایی کرده و کنار بگذارید.مثلا برای شروع شریک سابقتان را از شبکه های اجتماعی آنفالو کرده یا آنها را بلاک کنید.وقتی هر روز عکس عشق سابقتان را در اینستاگرام و … ببینید هی خاطرات را مرور می کنید و بیشتر متوجه نبود آن شخص می شوید و همین شما را تحریک می کند که به او پیام دهید.از طرفی مردم در رسانه های اجتماعی بهترین حالت خودشان را نشان می دهند و این باعث می شود شما فکر کنید آن فرد تغییر کرده و اگر رابطه را از اول شروع کنید همه چیز متفاوت خواهد بود.
    احساستان را بپذیرید.دلتنگی بخشی از زندگی همه ماست.وقتی با این حس روبور شدید به خودتان یادآوری کنید که این یک امر طبیعی است و برای خودتان قانون بگذارید که فقط ۱۵ دقیقه حق دارید که به رابطه قبل فکر کرده و حس دلتنگی داشته باشید.وقتی این زمان تمام شد نکات منفی و دردهایی که در رابطه متحمل شده اید را بیاد بیاورید و به خودتان یادآوری کنید که نکات مثبت جدایی از نکات مثبت رابطه بیشتر است.
  • تنها نمانید و سعی کنید با دوستان، همکاران، خانواده، فامیل و … وقت بگذرانید و روابطتان را گسترش دهید.با دوستانتان برای گردش و تفریح برنامه ریزی کنید.اینکار باعث می شود حواس شما پرت شود و کمتر دلتنگ شوید.
  • اهداف جدیدی برای خودتان بچینید.داشتن هدف در زندگی به انسان امید می دهد.کارهایی که همیشه دوست داشتید انجام دهید و نتوانسته اید را امتحان کنید.یاد گرفتن زبان ، کم یا زیاد کردن وزن ، افزایش درآمد، کسب مهارت در یک رشته خاص و … می تواند هدف های کوتاه مدت باشد که باعث افزایش انگیزه در شما بشود.
  • سعی کنید در لحظه حال باشید و هر روز بخاطر زنده بودن و زندگی کردن و برخورداری از این همه نعمت شکرگزاری کنید.کتاب معجزه سپاسگزاری از راندا برن می تواند برایتان بسیار مفید باشد.
  • حرکت کنید.ورزش کردن باعث افزایش هورمونهای شادی می شوند.سعی کنید پیاده روی کنید و فایلهای آموزشی عالی گوش دهید.آهنگ های شاد بگذارید و برقصید.کلاس های ورزشی ثبت نام کنید.تکنیک های یوگا را برای افزایش آرامش ذهن انجام دهید.
  • هر زمان که دلتنگی سراغتان آمدن خودتان را مشغول انجام کار کنید.بازی های کامپیوتری، تماشای فیلم، بیرون رفتن با دوستان، نظافت شخصی و مرتب کردن وسایل، تمیز کردن اتاق، تلفن کردن به دوستان، کتاب خواندن و … می تواند ذهنتان را از فکر کردن به رابطه قبلی دور کند.

با دلتنگی بعد از جدایی چه کنیم

دلیل علمی سخت بودن جدایی

محققان بر اساس اسکن مغزی FMRI که از افرادی که از همسرشان جدا شده بودند گرفته شده بود متوجه شدند که وقتی فرد به عکس شریک سابق خود نگاه می کند یکسری از نواحی مغزش روشن می شود و همزمان به تجربیاتی که با آن فرد داشته است فکر می کند.آنها این را با زمانی مقایسه کردند که فرد به عکس یکی از دوستانش نگاه می کند و سپس آنها را با یک میله داغ در معرض درد قرار دادند.از این طریق دانشمندان متوجه شدند که وقتی افراد عکس شریک زندگی شان را میبینند یا دچار درد فیزیکی می شوند یک نقطه مشترک در مغز آنها روشن می شود که این نقطه در هنگام نگاه کردن به عکس یک دوست روشن نمی شود.اما این به معنای این نیست که دلتنگی و جدایی باعث درد فیزیکی می شود اما نشان میدهد که چقدر برای مردم سخت است که شریک قبلی خود را رها کنند و به زندگی شان ادامه دهند.

احساس پسرها بعد از جدایی

احساس پسرها بعد از جدایی

شاید پی بردن به احساس پسرها بعد از جدایی برای شما هم جالب باشد.واکنش مردان بعد از جدایی بسته به شخصیت ، نحوه تربیت، میزان آگاهی آنها در مورد یک رابطه صحیح و بدور از وابستگی و خیلی چیزهای دیگر فرق دارد.اما اکثر مردان مراحل زیر را تجربه می کنند:

شوک و انکار:

در مرحله اول احساسات یک مرد بی حس می شود و باور نمی کند که همچین اتفاقی برایش افتاده است

درد و احساس گناه:

کم کم شوک از بین می رود و جای خود را به درد و‌رنج می دهد.

خشم و واکنش های منفی:

در این گام پسرها غم و اندوه را پشت سر می گذارند و خشم را تجربه می کنند.آنها حتی به افرادی ک هیچ تقصیری ندارند هم حمله می کنند.

افسردگی و‌ تنهایی:

در این زمان است که مرد متوجه می شود که چه کسی را از دست داده است

چرخش رو به بالا:

در این مرحله تعداد روزهای خوب مردان بیشتر از قبل می شود ولی باز هم برخی از محرک ها باعث می شود فکر کنند به نقطه اول ک شوک و‌انکار است برگشته اند

بازسازی:

مردان در این مرحله بدون در نظر گرفتن زندگی سابق خود شروع به برنامه ریزی و‌ تعیین اهداف برای خود می کنند

پذیرش و امید:

در این مرحله پسرها تمام دردها و موارد منفی درونشان را تحت کنترل گرفته و کم کم به پذیرش می رسند

وقتی مردی بخواهد رابطه را تمام کند

وقتی مردی بخواهد رابطه را تمام کند

وقتی مردی بخواهد رابطه را تمام کند چه رفتارهایی از خودش نشان می دهد؟جدا شدن کار سختی است و معمولا برخی از مردان نمی توانند مستقیما به شریکشان بگویند که میخواهند او را ترک کنند.به همین خاطر ترجیح میدهند بجای اینکه صادقانه و مستقیما در مورد احساساتشان صحبت کنند از پارتنر خود دوری کنند.پس اگر شریک شما یکدفعه برنامه هایی که با هم داشتید کنسل می کند، وقتی در مورد موضوعات جدی حرف می زنید بحث را عوض می کند و … احتمالا هدفی دارد.

اگر تا چند وقت پیش حرف آینده و ازدواج و تعداد بچه هایی که می خواهد با تو داشته باشد در میان بود اما دیگر از این حرفها نمی زند یا یک جورهایی طفره می رود یعنی ممکن است پشیمان شده باشد و بخواهد رابطه را تمام کند.

روابط نیاز به تلاش هر دو طرف دارد. مثلا برنامه ریزی برای بیرون رفتن ، تلاش برای جبران اشتباه بعد از دعوا و مشاجره و … نشان می دهد که افراد به هم اهمیت می دهند.اما اگر پارتنر شما دیگر برای هیچ چیزی در رابطه تلاش نمی کند، سالگردها، مناسبت های مهم را فراموش کرده و … ممکن است در فکر جدایی باشد.

اگر دائم به شما می گوید وقت ندارم، کارهایم زیاد است و … اما متوجه می شوید که با دوستانش و دیگران وقت می گذراند نشان دهنده پرچم قرمز است.

دلتنگی مرد عاشق

دلتنگی مرد عاشق

دلتنگی مرد عاشق ممکن است تا مدت ها بعد از جدایی هم ادامه داشته باشد.بعضی از مردان هیچوقت نمی توانند عشقشان را فراموش کنند حتی اگر سالها هم بگذرد باز هم یک خاطراتی از آن  عشق در گوشه ذهنشان محفوظ است.البته فکر نکنید اینکه یک مردی سالها بعد از جدایی هم عاشق باشد خیلی خوب است اتفاقا برعکس.

اگر این مرد با زنی که عاشقش بوده رابطه خوبی را گذرانده باشد و توافقی جدا شده باشند که در تمام سالها با فکر کردن به آن عشق خودش را آزار می دهد.از طرفی هم یا نمی تواند وارد رابطه های دیگر شود یا اگر هم بتواند دائما در حال مقایسه زن فعلی با معشوقه قبلی است.آنطور که می خواهد نمی تواند ارتباط برقرار کند و این نه تنها به خود فرد آسیب می زند بلکه خانم شما را هم بشدت اذیت می کند.

در صورتیکه ناخواسته و با درگیری هم از عشقتان جدا شده باشید باز هم حس نفرت و انتقام اجازه نمی دهد یک زندگی آرام و عاشقانه ی دیگر را تجربه کنید.

بنابراین وقتی پایان عمر یک رابطه می رسد سوگواریتان را بکنید و حداکثر بعد از ۶ ماه به زندگی جدید سلام کنید.از مشاوران با تجربه کمک بگیرید تا بتوانید آسیب ها و زخم های وارد شده از رابطه قبلی را التیام بدهید.

برخلاف اینکه می گویند مرد یکبار عاشق می شود همه ی انسان ها می توانند با بهبود دادن خود و کار کردن روی ذهن چندین بار عاشق شوند.

چگونه مردان را بعد از جدایی دلتنگ کنیم

چگونه مردان را بعد از جدایی دلتنگ کنیم

به تازگی از ما خیلی می پرسید که چگونه مردان را بعد از جدایی دلتنگ کنیم؟پرسیدن این سوال از اساس اشتباه است.چرا شما باید بعد از جدایی بدنبال این باشید که مرد سابق زندگی تان را دلتنگ کنید؟ اگر فرد عاقل و بالغی هستید و با دلیل و منطق به رابطه تان خاتمه داده اید هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهید دوباره به یک رابطه اشتباه برگردید و دنبال راهی باشید که طرف مقابل را دلتنگ کنید.

معمولا افرادیکه تکلیفشان با خودشان معلوم نیست و از عزت نفس پایینی برخوردار هستند دنبال چنین راه هایی می گردند.اگر اقا شما را ترک کرده و تصمیم به جدایی گرفته مطمئن باشید که نمی توانید با هیچ کاری او را طوری دلتنگ کنید که بخواهد به رابطه بازگردد.

رابطه بچه بازی نیست که یک روز جدا شوید و روز بعد دنبال آشتی و دلتنگ کردن طرف مقابل باشید.

بنابراین جدی تر فکر کنید و اگر لازم است از یک مشاور خوب کمک بگیرید تا بتوانید بهتر برای روابط خود تصمیم گیری کنید.

نتیجه گیری

قبل از اینکه تصمیم به جدایی بگیرید به یک مشاور مراجعه کنید زیرا ممکن است مشکلات بین شما سوء تفاهم باشد و براحتی حل شود.

اما در صورتیکه مشکل شما حل نشد و جدا شدن شما دلایل منطقی و درستی دارد هم می توانید از یک روانشناس بعد از جدایی راهنمایی بگیرید تا احساسات خود را در این دوران بهتر مدیریت کرده و این مرحله را براحتی پشت سر بگذارید.

روانشناس تلفنی
56 Comments
  1. محمد مصطفی حمیدی 12 بهمن, 1400 در 4:53 ب.ظ پاسخ

    اسم من محمد مصطفی حمیدی هستم .از کابل دو دختر هفت ساله و چهار ساله دارم .من و خانم در دوران اشرف غنی زندگی آرام داشتیم هر دوی ما کار میکردیم .اقتصاد خوب داشتیم .خانم در انجوی کمک usaid کار میکرد .و مه هم کارمن بانک بعد حکومت طالبان که امد تصمیم کرفتیم خارج بریم .یک جا با دو دختر مان .اما اتفاق غیر عادی پیش رفت من و خانمم با هم گفت گو خانوادگی کردیم کمی از هم دیگر قهر بودیم .که ناگهان کار خارج رفتن شروع شد .خانم من همرای دو دخترم تنها رفتن البانی و من را تنها گذاشت در کابل .خانم من هفته اول و هفته دوم خوب بود همرایم تماس تلفونی بر قرار میکرد .اما بعد از دو هفته همرایم تماس ندارد و حتی مرا بلاک کرده .من در کابل هستم و خانمم در البانی است همرای دو دخترم .خانم من را میگوید دیگه زن بگیر.نمی توانم با تو زندگی کنم .لطفا جوابم را بدهید که من چی کنم .

    • مشاور سایت روان آگاه 13 بهمن, 1400 در 6:50 ق.ظ پاسخ

      با سلام
      از طریق یک واسطه اقدام کنید و علت را جستجو کنید.

      • سلام من سارا هستم ، دوسال و نیم با پسری دوس بودیم که این پسر که مجرد هم هست ، به شدت درون گرانست همیشه وقتی چند مسئله پشت سر هم بهش فشار میاره سریع پیام میده و کاملا با من کات میکنه بعد از یه مدتی که میگذره من یا خودش پیام میدیم و آشتی میکنیم، ۶ ماه بود که هیچ مشکلی نداشتیم ولی باز جر و بحث پیش اومد که البته من مقصر بودم ، باز پیام داد و گفت منو نمیخواد و این رابطه تمومه هر چی هم باهاش حرف زدم اصلا فایده نداشت و رها کرد و رفت ، الان نمیدونم چکار کنم ، ولی همیشه ۹۰ درصد رابطمون خوب بوده و واقعا عاشق هم بودیم

    • میتونی به آلبانی بری ..
      و یا از طریق سفارت اونها پیگیری کنید
      در هر صورت حقوق فرزندان با شماست ..
      میتونید حقوق خودتون رو پس بگیرید.
      اما اگر دلتنگ زن خودتون هم هستید، این رو بدونید که همیشه میشه یه زن رو دوباره به زندگی برگرداند فقط باید با مهارت و با عشق و احساس زیبا عمل کرد.

      • حقوق فرزندان در اروپا با مادره حتی پدر بدون اجازه ی مادر حق خروج از فرودگاه رو نداره با فرزندش اگه مادر سرپرستی فرزندانشو در اروپا از طریق دادگاه بگیره که دیگه پدر هیچ حرکت مثبتی نمیتونه انجام بده اونی که شما گفتین فقط به ایران و افغانستان میخوره قانون حقوق فرزند با پدره

      • کار شما چیه بسیار اگاهانه جواب ایشون رو دادین.

        • من از درد دوری عشقم دارم میمیرم یکی به دادم برسه
          من مردم

          • دوست عزیز با دیدن پیامتون یاد خودم افتادم من تو شرایطی قرار داشتم که داخل همه سایت نظرات این مدلی می گذاشتم از درد دوری فقط دلم میخواست ناله کنم هنوزم بعد از دوسال دوری و جدایی نتوستم دلم رو آروم کنم اگر کاری در توانت هست که انجام بدی و عشق برگرده اصلا دریغ نکن کاری که من میتونستم انجام بدم ولی در اون لحظه به قدری عصبانیتم زیاد بود که فکر میکردم تمام کارهای لازم رو انجام دادم با اینکه همسر من به قول معروف چراغ سبز هایی از علاقش به من نشون میداد ولی اون لحظات شبیه به یک نابینا بودم شرایط شما رو نمیدونم ولی ۳ حالت میشه برای شما در نظر گرفت ۱ اینکه اگر رابطه ازدواجی بین شما نبوده و طرفتون فرد خوبی هست و خودش باعث جدایی نیست به نظرم با اهل فن مشورت کن و سعی ات رو بکن باهاش ارتباط بگیری چون این میزان علاقه میتونه باعث تغیراتی در شما بشه که یه زندگی خوب درست کنید ۲ اگر شما با فرد موردنظرتان ازدواج کردید هنوز کامل جدانشدید سعی کنید غرورتون رو بزارید کنار کاری که من نکردم و الان حال روحی خوبی اصلا ندارم تمام تلاشتون رو بکنید زندگیتون رو برگردونید اصلا براتون مهم نباشه که چه اتفاقی افتاده شما باعث این دوری هستید یا مانع دوری فقط به این فکر کنید اگه اون نباشه ممکنه حال شما هم خوب نباشه ۳ اینکه کامل از هم جدا شدید اگه تازه جدا شدید و کیستون هنوز ازدواج نکرده و شما رو دوست داره هرکاری میتونید بکنید تا با هم زندگی کنید البته در این راه احتیاج به مشاور و روانشناس هم دارید و باید خیلی از رفتار اشتباهتون رو دیگه تکرار نکنید همسر من متاسفانه ازدواج کرد ولی من هنوز نمیتونم فراموشش کنم شاید اگه زمان به عقب بر می‌گشت کار دیگه ای میکردم هرچند میدونم شاید بار ها شما به این فکر کردید که اگه زمان به عقب برمی‌گشت چه کار هایی می‌کردید ولی باید بدونید الان هم همون زمانی هستش که در آینده به خودتون میگید ایکاش این لحظه بود و من کار بهتری انجام می‌دادم کسی که عاشقه حاضر خورد بشه بشکنه ولی با عشقش باشه من فقط ادعای عاشقی داشتم فکر میکردم عاشق ترین مرد کرج منم اما الان فکر میکنم اگه عاشق بودم کارهای زیادی در توانم بود براش انجام بدم تا نگه اش دارم الان که نیست میفهمم چه قدر دوستم داشت میفهمم چه تلاش هایی که باید میکردم و نکردم ولی دیگه فایده نداره من موندم حسرت به همه ی مقدساتی که میپرستی کاری نکن که بعد پشیمون بشی هنوزم دیر نیست حتی اگه یه نفر به راهی که من کشیده شدم کشیده نشه بهترین اتفاق برای من هستش چون فقط اینطوری التیام پیدا میکنم من یه مردم ولی پشیمونم چرا مردونه پای همسرم نموندم چرا فکر کردم غرورم عصبانیتم مهم تره به خدا مردونگی ام الان زیر سوال برادر من خواهر من دوست من عشق تون رو حفظ کنید غرور الان تون به عذاب کشیدن بعدش اصلا نمیرزه

      • درود و احترام
        دوست گرامی با چه اطمینانی میگین که یک زن رو همیشه میشه به زندگی برگردوند؟
        اونی که میخواد جدا بشه خیلی وقت پیش تصمیمش رو گرفته و مابقیش وقت تلف کرده…

  2. من دختر حساسی هستم از دوست داشتن و جدایی هراس داشتم هیچوقت رابطه دوستی با هیچ پسری را تجربه نکردم. اما در سن ۲۷ سالگی پسری افغان توانست باعث شود دوستش داشته باشم .او در کشور دیگری غیر از ایران زندگی می کند .خیلی صبور و مودب بود .این همه مدت همیشه من عصبی میشدم و به او حرف میزدم ولی حتی یکبار هم بی احترامی نکرد .نهایتا بعد از دوسال گفت همچنان دوستم دارد ولی نمی تواند بی احترامی را تحمل کند .ولی درک نکرد که تجربه اول من بود و این همه فاصله و ندیدن کسی که دوستش دارم من را بیشتر آزار میدهد .نتیجه گرفتم من کلا عاشق نشوم بهتر هست

  3. نکته قابل تامل اینه که در ابتدا حتما بصورت منطقی و احساسی توامان به این فکر کنید که این اختلافات که باعث جدایی شده چقدر عمیق و جدیه در خیلی از مواقع یه سو تفاهم یا انتقال بد مفاهیم یا عدم مهارت در رابطه بدلیل عدم شناخت جنسیتی و… باعث برداشت منفی یکی از طرفین میشه قبل اینکه تمام راه های ارتباطی رو ببندید و تلاش کنید تا برای فراموشی اقدام کنید حتما و حتما تز این موضوع اطمینان حاصل کنید و اگه در حال حاضر هم متوجه اشتباهتون شدید حتی اگر وارد رابطه واکنشی هم شده اید سریعا بدون عذر و بهونه از رابطه ناسالمی که توش رفتید بیرون بیاین دقیقا این رابطه مثل باتلاقه که کم کم شما رو غرق میکنه اگه از همه لحاظ مطمن شدید که این جدایی عجولانه بوده و بدلیل برداشت منفی ایجاد شده حتما بدون غرور و لجبازی حضورا باهم صحبت کنید و فرصت جبران بهم بدید در خیلی از مواقع حتی اگه طلاق توافقی هم صورت گرفته باشه و طرفین هیچ احساسی بهم هم نداشته باشن یعنی نه تنها عشق بلکه هیچ احساس مثبتی نسبت بهم نداشته باشن هم مدتی حدود 6 ماه تا یکسال زمان میبره که مراحل سوگ طی بشه تازه این جدایی شکست عشقی محسوب نمیشه حالا شما تصور کنید فشار روحی پارتنرهای عاشق مخصوصا بخاطر سو برداشت چقدر میتونه لطمه و صدمه و حسرت ایجاد کنه بخاطر همین موضوعه که تا زمانی که کاملا با خودتون از همه لحاظ کنار نیومدید و به تعادل احساسی و منطقی و مستدل نرسیده اید تحت هیچ عنوان وارد هیچ رابطه ای نشید چون باعث میشه خیلی سریع به بن بست برسید با وابستگی مبارزه کنید نذارید فرصتی که جهت شناخت در اختیارتون هست رو بجای وقت گذاشتن برای شناخت طرف مقابل به فکر ایجاد علقه و رابطه عمیق و وابستگی بشه چون وابستگی باعث میشه احساسات و هیجاناتتون بر منطقتون چیره بشه و نتونید تصمیم واقع بینانه بگیرید و در کل تا زمانی که قلبا عاشق طرفتون نیستید تو یه عشق یه طرفه نمونید تو معذوریت قرار نگیرید یا از نظر مذهبی و اعتقادی هم کفو و برابر نیستید سریعا از رابطه خارج بشید چرا که شما تو یه رابطه هدفتون زندگی کردن باهم تا آخر عمرتونه یجودی هویتتون یکی میشه این مسایل رو حتما جدی بگیرید بخاطر تنهایی وارد یه رابطه بد و ناسالم و سمی نشید در اینصورت بیشتر و بیشتر احساس تنهایی و متعاقب اون احساس بی ارزشی و پوچی و نا امیدی از زندگی و آینده و سرخوردگی میشید بخاطر خلا عاطفی یا جنسی هم وارد رابطه نشید بطور کل به حرف دلتون گوش بدید و بخاطر خودتون وارد رابطه بشید نه بخاطر توصیه خانواده یا دوستان قطعا خودتون باید به ندای درونیتون پاسخ بدید با افراد دارای صلاحیت مشورت کنید ولی در نهایت شما هستید که میخوان برای یه عمر با شرک عاطفیتون زندگی کنید مخصوصا قابل توجه افرادی که قبلا تجربه رابطه ناموفق رو داشتن البته با چاشنی منطق به مسایل مادی هم تا حدودی توجه کنید حتما قبل از ورود به رابطه و ازدواج نظر تعدادی از روانشناسان حوزه تخصصی ازدواج و رابطه جویا بشید ممنون از شما

    • چقدر خوب حرف زدید کاش یه ایمیلی چیزی ازتون داشتم
      حرفایی که زدید کاملا من بودم

      • لطفا تحت هیچ شرایطی حداقل یکسال پس از جدایی وارد رابطه جدیدی نشید چرا که این ورود بر مبنای واقعیت و بشکل منطقی نیست و صرفا برای رهایی از ,احساسات و هیجانات منفی نظیر احساس تنهایی احساس پوچی و بی ارزشی بخاطر خلا عاطفی یا درملندگی یا عزت نفس پایین پس از جدایی عاطفی یا رهایی از مشکلات و غم و اندوه ناشی از جدایی یا حتی ترس از بالا رفتن سن یا بخاطر فشارهای اطرافیان و….صورت گرفته و کاملا هیجانی و احساسی تصمیم اشتباهی گرفتید قطعا با رابطه جدید وابستگی بوجود میاد ولی معیار و شاخصهای انتخاب عشق از بین میره و قطعا در آینده ای نه چندان دور به بن بست میرسید در وهله اول با خودتون منطقی استدلال کنید که علت شکست و جدایی عاطفی رابطه عاشقانه قبلیتون چی بوده ممکنه فقط بر مبنای سو تفاهمات این جدایی صورت گرفته پس بخاطر خوشبختی و آرامش خودتون حتما یه فرصت دیگه بهم بدید حیفه که موانع و طرحواره های ذهنی یا ذهن خوانی طرف مقابل و نشخوارهای منفی نسبت به رابطتتون باعث جداییتون بشه در اینصورت تا آخر عمرتون آه و حسرت میخورید لجیازی و غرورتون احمقانه رو بذارین کنار در عشق واقعی غرور یه سمه و تا زمانی که ابتدای رابطه نسبت به طرفتون عشق قلبی ندارین بخاطر صرف خلا عاطفی و سایر طرحواره ها وارد هیچ رابطه ای نشید و اگر شدید به خودتون دروع نگین که به مرور بهتر میشیم سریعا از این رابطه سمی خارج بشین دنبال بهونه و توجیه موندن تو رابطه نباشید الان جدا بشید خیلی بهتر از اینه که در آینده جداشین یکی از این افکار منفی انرژی و زمانیه که تو رابطه جدید صرف کردید یا احساس عذاب وجدان بخاطر درد شکست عاطفی طرف مقابل یا هزینه های مالی و…. میباشد اگه الان خارج نشید و درگیر و اسیر عشق یطرفه شخص مقابلتون بشید در آینده نه چندان دور این احساس ناخوشایند رو با پوست و گوشت و استخوان لمس و درک میکنید برای طرف مقابلتون حس ایثار و فداکاری نداشته باشید این حس زمانی به کمک شما میاد که تو یه رابطه عاشقانه و متقابل باشید بازم تاکید میکنم در صورت امکان به عشق قبلیتون برگردین و از نو همه چی رو شروع کنید و این برگشت نباید بخاطر عذاب وجدان ترحم و دلسوزی یا خلا احساسی و عاطفی باشه برگشتتون فقط بخاطر خود شخص ماهیت و جوهر اون پارتنر باشه در هم از نظر روحی حل بشید
        موفق باشید

    • من18سال توی رابطه بودم..دختری که دوسش داشتم عمیقا و مبکفت دوستم داره بعد از18سال میخوام ازش جدا شم..یه بار چن سال قبل بهم خیانت کرد و من قشنگ حسش میکردم..و بالتخره دسش رو شد..خبلی پشیمون بود و با اصرار و خواهش زیاد دوبارع رابطه گرفتیم..حالا دوباره همون حس رو دارم

      و در ضمن رفتاراش شدیدا تعغیر کرده… نمیدونم و میترسم اشتباه کنم.. ولی مگه میشه کسی اینقدر در رفتاراش تعغیر پیدا کنه.. تمایل به دیدن نشون نده و ….
      چجور میشه مطمن بشم از خیانت کردن و نکردنش..اینم بگم ایشون ازدواج کرده و جدا شدن بعد یه سال

  4. من هم مدتی است از نامزدم جدا شده ام تصمیم من بود اما الان خیلی پشیمانم امیدوارم بازگردد جبران کنم

    • خوب چرا یه کاری نمیکنید برگردید.من الان تو جهنم هستم منم با نامزدم ۶ ماه پیش همه چیزم بهم خورد البته اون بهم زد اما من منتظر برگشت اون هستم.خداکنه مثل شما اونم پشیمون بشه چون تنها کسی هست که دوستش دارم

  5. سلام،من ۳۱ سالمه و آقا هستم،مدت ۳ سال با یک دختر که یکسال از من کوچکتر بود دوست بودم،در فضای مجازی با هم دوست شدیم،کم کم این رابطه خیلی صمیمی شد و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم ولی متاسفانه ما از دو استان متفاوت بودیم و خانواده های ما از نظر فرهنگی با هم اختلاف داشتند و محل کارهای ما از همدیگه فاصله داشت،هر بار که این موضوع رو با خانواده مطرح میکردم آنها مخالفت میکردند و میگفتند این دختر بدردت نمیخورد و بهانه می آوردند و من هم با این فکر که بالاخره راضی میشوند این رابطه رو ادامه دادم و نمیدونستم چه کار کنم و هر بار که به اون دختر میگفتم خانواده ام مخالفن،به من امیدواری میداد و میگفت با مرد دیگه ای نمیخواهد ازدواج کند،با این که خیلی حس خوبی به اون دختر داشتم،متاسفانه تحت تاثیر خانواده ام به خوواستگاری دختر دیگری رفتم درحالی که در ذهنم اورا با دختری که با او در رابطه بودم مقایسه میکردم و پشیمان شدم اما جرات نداشتم به خانواده ام بگویم که پشیمان شده ام و نمیدانستم چه کار کنم،پیش یک مشاور خانم رفتم و تمام ماجرا را گفتم،مشاور به من گفت آن رابطه چون در فضای مجازی بوده سرانجامی نداشته و نباید ادامه پیدا کنه گفت عکس های اون دختر رو پاک کنم و رابطه ام باهاش قطع کنم و با دختری که به خواستگاری اش رفته ام و آنها هم به خوواستگاری جواب مثبت دادن ادامه دهم،من هم با اینکه تردید داشتم عکسهای آن دختر را حذف کردم ولی هنوز با او در رابطه بودم و به او گفتم که به خوواستگاری دختر دیگری رفته ام،اون دختر ضربه روحی بدی خورد و هر روز بهم التماس میکرد که بهش برگردم و خواستگاری رو بهم بزنم ولی جراتشو نداشتم،دوست داشتم یکی بیاد منو نجات بده😔حس عذاب وجدان داشتم،در آن واحد با دو دختر رابطه داشتم،دختری که سه سال باهاش دوست بودم و کلی خاطره داشتم و دختری که هیچ خاطره ای باهاش نداشتم!!!تو یه برزخ بوودم نمیدونستم با زندگیم چیکار کنم،خانوادم که فهمیدن دارم پشیمون میشم قرار عقد گذاشتن و من هر چی مخالفت کردم فایده ای نداشت و من با دختری که دوسش نداشتم ولی دوستم داشت عقد کردم و دختری رو که باهاش دوست بودم رو رها کردم😔😔اینارو گفتم که هیچوقت این کارو با یه نفر نکنید،من الان مردی هستم که هنوز دلتنگ اون دوست مجازی هستم با اینکه قلبشو شکستم و تو شرایطی گذاشتمش که منو ترک کنه!!شبها خوابش رو میبینم و این عذاب همراه منه!!!هیچوقت هیچوقت عجولانه تصمیم نگیرید و به هر مشاوری اعتماد نکنید!!زندگی من به طلاق ختم شد بعد یکسال و دیگه هیچوقت اون دوست مجازی رو ندیدم و حسرتش به دلم موند و زندگی سه نفر تباه شد😔😔😔😔

    • سلام.منم دقیقا مشکل شمارودارم. فقط من دخترم😔 خیلی تلاش کردم برگرده ولی نمیاد 😔داره عقد میکنه. چرا به حرف خونواده ها زن میگیرین توروخدا؟ به عاقبت دختر فک نمیکنین؟ بعد از ۵ سال سوختن و ساختن رهام کرد چون خونواده ها نذاشتن. سر یکماهم زنش دادن. میگفت دوسش ندارم ولی نمیتونم برگردم. کار از کار گذشته…. بنظرتون میتونه زندگی خوبی داشته باشه؟

    • من خیلی شرایط روحی بدی دارم کاش بتونم با شما صحبت کنم دوست عزیز😔 دارم متلاشی میشم

    • کار زشتی که همه پسرها انجام میدن،شتید شما فکر کنید فقط خودتون اینکار رو کردید اما یکی از همجنس های شما هم اینکار رو با من کرد،ما رابطمون دوستی نبود مادرش جلو اومد و خودش مخالفت کرد ولی خودِ پسر گذاشت و رفت،نمیدونم الان ازدواج کرده یا نه ولی من ازش گذشتم تا خودم رو بسازم
      این عذاب وجدان به گفته خودتون هم بمونه سالها باهاتون تا بدونید که چه کردید با دل یه دختر

    • تقریبا من هم شرایط شما را دارم ولی طرف من پسره و شهر دیگه هستش و به شدت بهش علاقه داشتم و دارم و میدونستم دوستم داره خوش و خرم بودیم که یهو محو شد فقط یکبار جدا شدیم که باز بعد مدتی خودم بهش پیام دادم و گفت بخاطر خانوادش بوده و بیشتر از قبل وابسته و دلبستش شدمم. کاااش بهم میگفت نمیخواد منو ولی اینکه هیچ واکنشی نداره این بار منو کلافه و افسرده کرده😒😒

    • سلام من هم تقریبا شرایط شما رو دارم منتها دخترم کاش یکی بود باهاش حرف زد …..😓😓

  6. در کل تا زمانی که قلبا عاشق طرفتون نیستید تو یه عشق یه طرفه نمونید تو معذوریت قرار نگیرید یا از نظر مذهبی و اعتقادی هم کفو و برابر نیستید سریعا از رابطه خارج بشید چرا که شما تو یه رابطه هدفتون زندگی کردن باهم تا آخر عمرتونه یجودی هویتتون یکی میشه این مسایل رو حتما جدی بگیرید بخاطر تنهایی وارد یه رابطه بد و ناسالم و سمی نشید در اینصورت بیشتر و بیشتر احساس تنهایی و متعاقب اون احساس بی ارزشی و پوچی و نا امیدی از زندگی و آینده و سرخوردگی میشید بخاطر خلا عاطفی یا جنسی هم وارد رابطه نشید بطور کل به حرف دلتون گوش بدید و بخاطر خودتون وارد رابطه بشید نه بخاطر توصیه خانواده یا دوستان قطعا خودتون باید به ندای درونیتون پاسخ بدید با افراد دارای صلاحیت مشورت کنید ولی در نهایت شما هستید که میخوان برای یه عمر با شرک عاطفیتون زندگی کنید مخصوصا قابل توجه افرادی که قبلا تجربه رابطه ناموفق رو داشتن البته با چاشنی منطق به مسایل مادی هم تا حدودی توجه کنید حتما قبل از ورود به رابطه و ازدواج نظر تعدادی از روانشناسان حوزه تخصصی ازدواج و رابطه جویا بشید ممنون ا

    • اول متاسفم بخاطر این سرنوشت تلخ امیدوارم حالتون بهتر شه اما نمی خوام سرزشتون کنم به عنوان یه دختر بنده به پسری علاقه مند شدم و اون رفت خاستگاری کسی دیگه هیچ بی احترامی هم در حقش نکردم و دوست ندارم زندگی تلخی براش رقم بخوره چون دلمو شکست اما قانون کارما سر جاشه
      خدا ما رو از آتش جهنم نمیترسونه
      خدا مارو از دل شکستن می ترسونه
      تا جایی که من می دونم یه مرد واقعی می جنگه و بدست میاره دختر مورد علاقشو
      شما نباید میزاشتی خانوادت براتون سبک سنگین کنن و یک دخترو با التماس هاش نادیده بگیری
      شما دیگه تاوان پس دادید و پیش هم بی حساب شدید
      پس به خودتون کمک کن و فراموش کن و از خدا کمک بخواه
      باز هم امیدوارم حالتون بهتر شه
      یا علی

  7. سلام وقتتون بخیر
    من به خانمی علاقه مند شدم
    تمام وقتم رو برای وی گذاشتم
    تمام قلبم محبت مهربانی
    و او مدام با موضع غرور و عدم اطمینان به من رفتار کرد
    حتی ترس خودم رو برای او بازگو کردم و فایده ای نداشت
    همیشه در تمام مسائل من رو مقصر می دونه و حتی کوتاهی های خودش در حق من رو به گردن من می اندازه.
    همیشه مثل یک دم دستی و بی ارزش با من رفتار می کنه.
    و طوری وانمود می کنه که من مشکل دارم.
    حتی محبت‌های من رو بی جا می دونه و زیر سوال می بره.
    میگه رفتارهای هیجانی.
    زمانی که ناراحت میشم و میگم که حتما پای فرد دیگری در میانه، من رو بیمار می‌دونه و میگه باید به روانپزشک مراجعه کنی و من رو کنار می گذاره؛ علارغم اشک و التماس های من.
    الان من رو همه جا بلاک کرده و رفته.
    چطور کنار بیام؟ در حال نابود شدن هستم.
    آیا من بیمارم ؟
    لطفاً راهنمایی بفرمایید

    • تو اصلا بیمار نیستی
      خیلی هم سالمی دوست من
      لطفاً یه نعمت های زیادی که خدا بهت داده فکر کن
      تجربه های جدیدی رو به دست بیار
      مثلا دانشگاه ، رشته مورد علاقه ات رو برو ادامه بده
      با دوست های خیلی خوب و مثبت بگرد
      ورزش کن و فوتبال و کوه نوردی خیلی خوبه
      لبخند بزن حتی اگه مصنوعی باشه
      به این فکر کن که حتی اگه باهاش ازدواج هم میکردی جلوی بقیه خوار و پستت میکرد.. می‌تونستی تحمل کنی ؟ بالاخره عشقت نسبت بهش ازبین می‌رفت
      تو لیاقتت زنی هست که بیشتر از عشق بهت احترام بزاره
      این رو بدون این خداست که باید بیشتر از همه چیز دوسش داشته باشیم و واسش تو دنیا مخلصانه کار و تلاش کنیم .
      الا بذکر الله تطمئن القلوب
      یا علی

  8. به آقا شاهین
    سلام امیدوارم حالتون خوب شه و روزی به این سایت مراجعه کردید قوی و استوار شده باشید و حال دلتون عالی باشه به لطف خدا
    ببینید اشتباه اول شما این بود تمام محبت و صداقت گذاشتید برای یه موجود که روزی میمیره می پوسه و به خاک تبدیل میشه شما باید بیشتر با خدا گرم میگرفتی تا یه خانم!
    اشتباه بعدی شما این بودکه گذاشتی مثل یک دم دستی باهاتون برخورد کنه شما ارزش مند بودید و باید به خودتون احترام میذاشتی
    به هرحال تمام شده
    و شما باید خدا و خودتون پیدا کنید ، به مدت یک ماه اجازه بدید ناله کنید گریه کنید با دوست صمیمی حرف بزنید خودتون خالی کنید غم سوگواری کنید یادداشت کنید بدی هاشو به یاد بیارید
    بدونید لیاقت شما بیشتر از ایناس اون براتون مناسب نبود چون قانون کارما میگه وقتی شخصی براتون مناسب نیست اون شخص اینقدر بهتون آسیب میزنه تا قوی بشید و بزارید بره
    درک میکنم سخته اما شدنیه شما قوی هستی شما مهربون و خوب هستی واقعا ارزش نداره خودتون بخاطر کسی که ارزش خوبی هاتون نداشته نابود کنی اونو بسپار به خدا و درو به روش ببند و مطمعن باش روزی کسی میاد که جبران همه بی لطفی های اونو میکنه
    شما مرحله شوک و خشم اینا باید بزارید کنار توی این مرحله به نماز خوندن حتی به سختی هم شده رجوع کنید و برید یک حرم مطهرمرحله بعدی احساس غم و افسردگیه که اینم میگذره و شما به خودتون کمک کنید چون شما یک امانتی دست خودت به سمت مواد مخدر اصلا نرو حتی یک سیگار به هیچ وجه
    شما انسانید شما ارزش مندید شما لیاقت یک شخص خوب و مهربون و با معرفت مثل خودتون دارید
    ورزش کنید بدنسازی تیر اندازی چون ذهنتون درگیر میکنه و راحت تر گذشته تلخ فراموش میکنید
    دعا میکنم آرام شید در پناه خداوند مهربان
    ذکر الا بذکرالله تطمعن القلوب را زیاد بخونید.

  9. سلام
    من دختر ۳۷ ساله هستم که مجردم و تاکنون ازدواج نکردم
    سه سال از کرونا به پسری اشنا شدم که چهار پنج سال از من کوچکتر بود
    حدود سه ماه باهم دوست بودیم بهم خیلی شباهت داشتیم
    همدیگر را درک میکردیم رابطمون عالی بود
    منتها ایشون داشت از ایران میرفت امریکا به منم گفته بود . اما من خیلی دوستش داشتم و رابطه رو ادامه دادم . بعد از سه ماه ویزاش اومد و برای تحصیل به امریکا رفت . ارتباط ما قطع شد . بعد از سه سال وقتی خواست به ایران برگرده بهم پیام داد و خواست هم رو ببینیم
    من کلا ایشون رو فراموش کرده بودم اما با پیامش هیجان زده شدم و بعد از اینکه دو سه هفته کمی بازیش دادم در نهایت همدیگر رو دیدیم
    یک ماه باهم بودیم تمام خاطرات خوش قدیم رو یادش بود و همچنان من رو کاملا میشناخت و درک میکرد حرفام رو میفهمید .. بهم گفت توی این سه سال قدر تو رو فهمیدم و فهمیدم کی رو از دست دادم
    بعد از یک ماه دوستی ایشون مرخصیش تموم شد و دوباره به امریکا برگشت . با ورودش به امریکا رابطه ی احساسی ما دوباره تموم شددیگه یهم نگفت عزیزم برام «شما » تایپ میکرد و سرد شد. اما ارتباط ما هنوز هست . البته از طرف من هست. گاهی سوالی داشته باشم بهش پیام میدم و درحا می بینه و جواب میده
    منو با دوستش اشنا کرده بود که برای دوستش یه پروژه ای انجام بدک
    دیروز یه مشکلی پیش اومده بود . گفتم باید باهات تلفتی صحبت کنم تا مشکل رو بگم. وسط کارش بود خودش بهم تصویری زنگ زد و نیم ساعتی باهم حرف معمولی زدیمو اخرش گفت برم دیگه عزیزم!!!!
    الان ارتباط خاصی بینمون نیست
    ایشون اون طرف دنبال کاراشه و منو تشویق به رفتن از ایران میکنه
    همین
    الان یک ماه هست که رفته.نمیدونم دلش تنگ نشده؟؟؟؟؟؟؟ کسی که بعد سه سال برگشت و گفت دلش تنگ شده بود؟؟؟؟ الان یعنی دل تنگ نیست ؟
    من با تموم وجود دوستش دارم و هرچی فراموشش میکنم دوباره میاد جلوی چشمم
    واقعا نمیدونم چی کار کنم دارم اذیت میشم

  10. سلام،راستش من مدتیه که حالم اصلا خوب نیست از یک رابطه ی عمیق چهار ساله بیرون اومدم اونم با کلی زجر چون خیلی اون رابطه برام جذاب بود تو اون مدت کلی حالم بود ولی یهو پارتنرم تصمیم گرفت که منو ول کنه بدون دلیل خاصی ،که البته پیگیر شدم دیدم دلش نمیخواد رابطه جدی داشته باشه عین یک پسر 18ساله دلش میخواد دخترای زیادی دوروبرش باشن،با وجود اینکه ما همو خیلی دوس داشتیم،خیلی جفت هم بودیم،وقتی پیامای شما رو خوندم یکم آروم شدم فقط بخاطر اینکه کسانی هم هستن الان دقیقا حسو و حال منو دارن تجربه میکنن و من تنها نیستم،فقط امیدوارم این روزا برا هممون بگذره😓

  11. سلام
    به نظر من دردناک تر از همه اینا داستان من هستش.منی که همیشه پاک بودم و رابطه ای نداشتم و واسه خودم یه چارچوب داشتم. یه نفر اومد جلو با حرفاش یه بار من رو بالا می‌برد بار دیگه زیر پام رو خالی کرد. یه بار متن عاشقانه میفرستاد، آواز میخوند بار دیگه تحقیرم می‌کرد. روح و روانم رو داغون کرد. تا اینکه غهمیدم سادومازوخیسم داره، رابطه های متعدد با دخترای دیگه. آخرشم گفت باید بری پیش روانپزشک
    راحتم بلاکم کرد از همه جا

  12. سلام دوستان من حالم خیلی بده داستان عاشقانه من مربوط میشه به ۱۰ ۱۲ سال گذشته که ادامه پیدا کرده تا الان همبازی بچگی هم بودیم و ازبچگی یه حسی بینمون وجود داشت اما هرگز بیان نشده بود تا دوران دبیرستان من که اون پسر اومد و اعتراف کرد که دوسم داره و عاشقمه اینم بگم هر دو الان ۲۳ ساله هستیم اما خب به دلایلی رابطه ما شکل نگرفت چون اون وسط پسر خاله من از جریان بو برده بود و نذاشت با هم باشیم اینم بگم ما همه هم‌محلی هستیم و برا همین پسر خالم متوجه شده بود تا اینکه دو سال قبل به صورت جدی اومد و گفت میخوامت و ۱۰ ساله دارم با فکرت رویا میبافم منم که عاشقش بودم و قبول کردم چند ماه اول عالی بود تا اینکه فهمید پسر عموی من خاطر خواهمه شدیدا و چون ما هم‌محلی بودیم همه می‌دونستن رابطمون رو تقریبا پسر عموم با پرس و جو رفته بود پیداش کرده بود و گفته بود پای تو وسطه که زهرا به من جواب رد میده بکش کنار و اینم بگم که این آقا هم گفته بود چشم و حدود یک ماهی کلا کم رنگ شد ولی باز برگشت و به پسر عموم گفت من زهرا رو میخوام و پاش وایمیسم تا چند ماهی خوب بود همه چیز اما کم کم رابطمون سرد شد کم کم بهانه هاش شروع شد که من سرد شدم من نمیدونم چمه و یه وقفه سه ماهه تو رابطمون افتاد بعد سه ماه بازم خودش برگشت و گفت اشتباه کرده بدون من نمیتونه زندگی کنه منم گفتم به شرطی قبول میکنم که واقعا بخوای رابطمون رو جدی کنی و رسمی باشه همه چیز و قبول کرد اما بعد از دو هفته به طور عجیبی اومد گفت مادرم گفته اون دختر دختری نیست که به دردت بخوره و نمیشه با هم باشیم اینم بگم که از من درخواست رابطه عاشقانه صمیمی تری داشت فکر میکنم منظورش رابطه جنسی و این حرفا بود تا زمانی که اوضاع کارش درست شه و بباد جلو ولی من قبول نکردم و خلاصه با این بهانه ها همه چیز رو بهم زد منم از همه جا بلاکش کردم و گفتم‌من دختر هرزه ای نیستم در کمال ناباوری گفت این همه حرف پشتت هست فقط برا من خودتو این مدلی جلوه میدی من اگر میدونستم تو چنین دختری هستی که برای یه بغل و بوسیدن ساده اینقد سفت بگیری عمرا میومدم تو این رابطه با هزار نفر قبل من دوست بودی معلوم نیست با پسر عموت چه رابطه ای داشتی ولت نمیکرد و از این حرفا زد و رابطمون به همین سادگی تموم شد با این همه خاطره از بچگی تا حالا من بلاکش کردم اما اون نه
    من شمارش رو پاک کردم اما اون نه من گفتم من بعد از تو به هیچ مرد دیگه ای اعتماد نمیکنم اما اون خیلی راحت گفت من قراره با دختری ازدواج کنم که مادرم و خانوادم رضایت بدن با همه اینا حس میکنم له شدم من پسر عموی خودم رو که ۵ سال تمام خواستگارم بود بخاطر این پسر رد کردم اما آخرش ضربه بدی بهم زد اما سوالی که درگیرم کرده اینه که چرا بلاکم نکرد چرا شمارم رو پاک نمیکنه چرا دفعه قبل که رفت بلاکم کرد اما اینبار نه چرا چرا تو رو خدا به من بگید من الان چیکار کنم دلم آروم بشه غرورم ترمیم بشه؟ حالم خیلی بعد ۱۲ سال یه حسی به یه نفر داشته باشی و آخرش اینجوری بخواد تموم شه خیلی دردناکه من حس میکنم یک نفر تو زندگیش اومده که راحت منو ول کرد و رفت خواهش میکنم بهم بگید با دل شکستم چیکار کنم با این همه تهمت که بهم زد و خوردم کرد من بخاطرش از پسر خالم کتک خوردم چون اون بهم میگفت این به دردت نمیخوره جلو همه وایسادم اما بعد ۱۰ سال حس عاشقانه به قول خودش رفت 🥺

  13. سلام عزیزم
    منم ی دخترم،،یادت باشه ما دخترا حتی اگه ی نفر بلاکش هم کنیم باز ذهنمون درگیرش هس ولی پسرا بااینکه شمارمون هنوز داشته باشن ولی ذهنشون درگیر نیس،برای اونا هیچی مهم نیست،نه تعهد ،نه انسانیت،نه از خدا میترسن ،با آبروی ی دختر پاک خیلی راحت بازی میکنن،،،سعی کن گذشته رو پاکش کنی ،،انشاالله خوشبخت بشی

  14. سلام من یه سال بودباپسری دوست بودم پسری که هیچوقت احساسشوبه طورمستقیم بروزنمیدادولی غیرمستقیم بهم میگفت که دوست دادم بیادپیشم منوببینه مامحل کارمون نزدیک به همه یهوبعدیه سال بی هیچ حرفی گذاشت رفت وهیچوقت چیزی بهم نگفت ولی هنوزشمارموداره هنوزاستوری بزارم توواتساپ اولین نفریه ک سین میکنه
    بعضی وقتامیادوایمیسته روبه روی محل کارم بعضی وقتابالبخندبعضی وقتابی حس بعضی وقتابااخم خیلی بدی نگام میکنه
    یه باربه طورغیرمستقیم ازیه نفرخواستم ازش بپرسن که واقعاچه حسی بهم داره ولی باعصبانیت گفت هیچ حسی بهم نداره همیشه به خودم میگفت ادم بایدتوبروز دادن احساساتش مقاومت نشون بده من هیچوقت نفهمیدم چه حسی بهم داره ولی من خیلی دلتنگش میشم میشه راهنمایین کنید لطفا

  15. و من بگم از ۷سال دوستی با۱پسر که بیکار بود و ۱خواستگار وکیل پیدا کردم رفتم مشاوره گفت اون پسررو ول کن بچسب به این منم بااینکه دوستش داشتم پا رو قلبم گذاشتم و ولش کردم.خلاصه اینکه دیدم این وکیل اهلاقش باهام جور نیست و بی محلی میکنه ولش کردم.اون پسری که عاشقهم بودیم برگشت و بااون بودم واسه تولدم برنامه ریخته بود که منو بخانوادش،معرفی کنه دیگه ازش خبری نشد تا ۲.۳هفته پیگیرهای من آگهی ترحیمش رو دیدم🖤روز خاکسپاریش با تولد من همزمان بود و من روزیکه داشتم بهش تلفن میکردم و گوشیش خاموش بود داشتن دفنش میکردن🖤.
    گذشت تا اینکه آقای وکیل ازم خواست برگردم باهاش قشنگ بعد از دوسال بهوونه اورد که دیگه قصد ازدواج نداره و میخواد دوست بمونه.
    باهاش کات کردم ولی هیچ عکسالعملی نشون نداد.
    و من موندم و ….

  16. به من آقایی رو مجازی بهم معرفی کردن برای ازدواج ۵ماه حرف زدیم بعد اومد به ایران و من فهمیدم با خیلیا برای ازدواج ارتباط گرفته و چندین نفر را قرار گذاشته و به من بعد ۵ماه که همه موارد را با هم صحبت کردیم گفت چه عجله ای هست حتی با خانواده من اشنا نشد گفت تو در رابطه ای بودی من فهمیدم بهونه های چرت و پرت.انگار با کسی قرارگراشته بوددو به من بی اهمیتی میکرد و من هم خواستم تعیین تکلیف کند و من اصلا برایش نمیایستم و اون خواست که من بیایم ان کشور باهاش اشنا شوم .مرتیکه فکر کرده بود دختر تور زده و من اونقدر احساسی رفتار میکنم که خریت میکنم همینجوری راه میافتم برم دنبالش .تو رو خدا با احساس کسی بازی نکنید .وقتی تصمیمتونو نگرفتید 🥹

  17. یعنی کامنت هارو که آدم میخونه حرص میکنه چرا هنوز اینقد احمق تو دنیا هست؟ کی منقرض میشین؟ آخه اون پسری که به خاطر حرف خانوادش میره با یه نفر دیگه همینطوری الکی ازدواج میکنه واقعا شعور داره؟ اصن اون نفهمیده ازدواج چیه با کسی که دوستش داشتم ازدواج می‌کرد هر دو بدبخت میشدن پسری که شجاعت اینو نداره برای دختری که میخواد بجنگه مجرد بمونه بهتره اصلا واقعا علاقشم فیک و بیخود بوده وگرنه اینقد ترسو نبود موندم همجنسام چرا عاشق این موجودات بی کفایت بی لیاقت مزخرف میشن خداروشکر من مثه بقیه دخترا احمق به دنیا نیومدم الان دختر خاله دیوونم دو بار شکست عشقی خورده بار سومشو داره تجربه میکنه خیلیم حالش خرابه چیکار میتونم براش بکنم؟ انگار هیچی آرومش نمیکنه شخصیتشم عوض شده قبلا همیشه می‌خندید شوخ بود سروصدا هاش و کاراش سوهان اعصاب بود اما الان …. باورم نمیشه که دارم آرزو میکنم برگرده به حالت قبل الان حتی جدی و منطقی هم نیس نمی‌فهمم چیشده

  18. سلام من ۱۸ سالمه بایک پسر یک و نیم سال رابطه عاطفی داشتم و بعضی حادثه ها را داد تا از هم جدا بشیم و بعد چهار پنج ماه باهم پنهان در رابطه شدیم و من بهش زنگ زدم و بعد یک ماه ارتباطش با من قط شد و بمن گفت ترکیه میرم و من فکر کردم رفته اما بازم یک سوال در ذهن داشتم گفتم نمی دانست یه خداحافظی بفرسته قبل از رفتن و از اصلا احساس خوبی نداشتم و هر چه فکر میکردم به یکی از دوستانم گفتم که تو شمارش پیام بفرسته و زنگ بزنه بیبین که خودش است یا نه اما گفت خودش بود بابام نشد بعد خودم که از شماره دیگری زنگ زدم خودش بود بهش گفتی چرا این کارو کردی میگه بخاطر خودت بود و همه چیز خوب شد دوباره دوباره و دوباره این کارو تکرار کرد و منم خسته شدم ازین کارش که بیدون دلیل منو بلاک میکرد و هر وقت که بیصبر میشدم میخواستم ازش احوال بگیرم به دوستش زنگ میزدم تا از اون احوال بگیرم ولی بعد یک چند وقت دوستش هم درست حرف نمی زد حرف زشت و بیهوده میزد آنقدر بیش خودم کم میاوردم بازم دوستش داشتم نمی تونستم ولش کنم ولی بعد یک ماه زنگ زدم رویه اش یکم درست نبود دوباره یک ماه میشه بهش زنگ نزدم و هر موقع که به دوستش زنگ میزدم اون میبود من دوستش دارم ولی اون منم مجبور میکنه که ولش کنم و من نمیخوام خواب درست ندارم اشتها هم ندارم مریض میشم به هرچه گیر میدم بعضا با دوستانم دعوا میکنم انگار دیوانه شدم میخام شما یک راه درست و نشان بدین لطفا

  19. درود
    چند ماه هست که با خواستگارم صحبت می کنم و هر چند وقت یکبار یکی دو هفته غیب میشه و باز بر میگرده و هر بار بهانه ای معقول میاره .من هر بار بخشیدم اما واقعا متوجه رفتارش نمیشم .اگر قصد ازدواج نداره چرا دوباره بعد غیبتش بر میگرده و اگه قصد ازدواج داره چرا برای شناخت وقت نمی‌ذاره .
    متوجه نمیشم چی می خواد و قصد دارم نه بگم .
    این غیبت ها چه دلایلی داره؟ ممکنه دال بر اعتیاد یا دو قطبی بودن یا مشکلات روانی باشه؟

    • سلام.من دختری ۳۵ ساله ستم ک دوماه پیش یک پسر ار طریق اینستا و دیدن عکسم اصرار داشت ک خوشش از من اومده و این اطمینا رو داد ک پشیمونم نمیکنه منم با اینکه ترس داشتم ولی در نهایت باهاش دوست شدم دوماه نشده ک باهم بودیم الان چند روز ک ترکم کرده و میگه یه مشکل داره ک نمیتونه بگه و شاید روزی بهم بگه رفت و ار ابنستا هم بلاکم کرده من الان باید چیکار کنم با قلب شکستم بنظرتو مکل چی بوده قسم خورد ک مشکل تو خودشه

  20. سلام من با دوست پسر خود عاشق هم بودیم بعد ها مادرش نگذاشت با هم باشیم
    و الان چند سال هست از هم جدایمم

  21. 16 سال پیش در ابتدای جوانی با دختر خانمی آشنا شدم و به سرعت دلبسته هم شدیم سال خوبی رو با هم گذراندیم همه چیز عالی بود غیر از مسائل مادی و البته سن من که ۲ سال از او کوچکتر بودم. بعد از آن یک سال زیبا اختلاف‌ها با پایه همان مشکلات شروع شد و به شکل بدی از هم جدا شدیم . شب جدایی من ندانسته آنقدر ارامبخش خوردم که دو روز بعد در بیمارستان خودم رو پیدا کردم. هیچ اثری از اون دیگه پیدا نکردم فقط فهمیدم بعد از رابطه ما به سرعت ازدواج کرد، سالها یک به یک گذشت سخت بود خیلی سخت ولی فکر کردم که فراموش شده رابطه های دیگه ای رو تجربه کردم همه بی سرانجام و بی معنی بودند انگار مثل سایه همراهم بود از ایران مهاجرت کردم و سالها بعد دوباره با مرگ پدر به ایران برگشتم. در خبر ها دیدم خانم دکتر در ۳۱ سالگی ایست قلبی کرده و فوت شده با خواهرش صحبت کردم دل پری داشت و حرف زد در نهایت از ازدواجش که کابوس خانواده بوده و جدایی اش
    اینها یک داستان عاشقانه نیست و لحظه لحظه انرا زندگی کردیم
    جدا شده بود من بی خبر بودم بعد فوت شده و من باز بی خبر بودم
    فقط تونستم برم سر مزارش
    خودم رو مقصر میدونم
    اصلا برای ادامه زندگی انرژی ندارم
    فکر می کنم دیگه هیچ راه چاره ای وجود نداره و ما زندگی رو باختیم هر دو با هم باختیم

  22. سلام.
    بعد از شیش ماه دوستی به قصد ازدواج و کلی خاطره و امید به آینده ، اون خانم به تدریج سرد شد و بدون خداحافظی رفت.
    وقتی هم که خداحافظی کردم جواب نداد. فقط آنفالو کرد از همه جا
    امیدوارم که هیچکس این بلا رو سرش نیاره چون بعد یک سال هنوز جاش مونده.

    • اون خانومی که بعد اینگه خدافظی کردی انفالوت کرد چون دوستت داشت نمیخاست خدافظی کنی باهاش ناراحت شد دلش شکست انفالوت کرد
      تو چرا اصن خدافظی کردی ؟ کات کردی باهاش بعد میگی چرا انفالو کرد؟ خو بهش برخورد دیگه…..

  23. سلام من قبلا ازدواج کردم جدا شدم و دوستمم همینطور. من 40 سالمه و دوستم 54 سالشه دوست من کلا زیاد اهل پیام و زنگ نیست شرکت داره مشغله کاریش زیاده و کلا آدم مادی ای هم هست برای آخرین بار که همو دیدیم رابطمون مشکلی نداشت من کلا اهل نق زدن و گیر دادن و کنترل کردن نیستم ولی کلا جواب ندادن اش آزارم میده روز جمعه شب واسش یه کارت پستال درست کردم فرستادم برای تبریک روز مرد و چند تا علامت تشکر فرستاد فرداش بهش پیام دادم اگه امروز میتونی عصر بریم بیرون جواب نداد یکشنبه فقط من پیام دادم اگه نمیتونستی بیای فقط یه کلمه میگفتی نمیتونم و امروز کلا پیام ندادم من نمی‌فهمم چرا داره اینجور رفتار میکنه اولش گیر دادم بخودم شاید من کاری کردم دیدم کاری نکردم بعد گفتم شاید مسائل کاری واسش پیش اومده خلاصه نمیدونم چشه چی شده و کلافه ام نمیدونم باید چکار کنم؟

  24. من یه سال و هشت ماه با یه پسر در ارتباط بودم خیلی دوسش دارم براش همه کاری کردم اما اون هربار ب بهونه ای منو بلاک میکرد دیگه نمیخوامت پس از سر من بردار اما من ب هر طریقی بود میاوردمش خودشم می‌گفت دلم تنگ میشه و از این حرفا قول و قرار ازدواج میداد اما الان جدیدا باز بلاکم کرده و گفته دیگه نمیخوادم من خیلی اذیت میشم رفیقش بهم میگه گفته دوسش دارم اما همی رفتارش همی حرفاش ب خودم نشون میداد بهم علاقه داره لطفاً بگید اگه تجربه دارید

  25. باسلام خدمت همه ی افرادی که کامنت گذاشتن ،
    اکثر پیام ها رو خوندم و مشکلات همه تو یه مسئله مشترک بود ،
    دوستی …!
    فرهنگ ما ایرانی ها بسیار غنی هست ولی متاسفانه ما فرهنگ غرب رو بیشتر می‌پسندیم ، تو فرهنگ ما جایی برای دوستی بین دو جنس مخالف قبل از ازدواج تعریف نشده ، تمامی آسیب هایی که شما دیدید بخاطر همین دوستی های زود گذر هست ، توی دوستی تعهدی وجود نداره بخاطر همین اشخاص رفتار دور از شأن انسانی از خودشون بروز میدن ،
    اگر کسی نیتش واقعاً ازدواج باشه و عاشق شما بشه بدون ترس و خیلی سریع مسئله را با خانواده اش در میان میگذاره و اگر بعد از مدت کوتاهی توافقی حاصل نشد با احترام از شما جدا میشه ، پس انتظار متعهد بودن از کسی که برای دوستی پیشنهاد میده نداشته باشید.
    اگر از لحاظ عاطفی درگیر شدید به مشاور مراجعه کنید تا هرچه زودتر طرف مقابل را فراموش کنید تا راه برای عاشق شدن و ازدواج هموار بشه ،
    هیچ وقت عشق و محبت را گدایی نکنید ، کسی اگر دوستتون داشته باشه عاقلانه و منطقی رفتار می‌کنه ،
    رها کنید و به خدا پناه ببرید ، ارتباط تون رو با خدا بیشتر کنید ،

  26. کامنتا رو خوندم
    چقدر غم انگیزه. یه دور باطل. دل میبندی، وقت میذاری، امیدوار میشی، بعد یهو همه چیز عوض میشه، ترک میشی، میشکنی، میترسی، اعتمادتو از دست میدی و با خودت میگی همه اش همینه. دیگه وارد هیچ رابطه ای نمیشم. اما بعد از یه مدت دوباره شروع میکنی و دوباره و دوباره این سیکل تکرار میشه.
    کی نجات پیدا میکنیم از این همه آسیب دیدن و آسیب زدن، جفا کشیدن و جفا کردن…؟😓😓

  27. سلام من پسری هستم 32 سالمه 13 ساله با دختر مورد علاقم ازدواج کردم بعد این مدت دوتا دختر دارم 7 ساله و2ساله که یک رفیق داشتم اون سرم کلاه گذاشت و تمام زندگیمو برد و فراریه خانمم هم بمن گفت بریم خونه پدرم منم قبول کردم ولی از موقعی که رفتیم اونجا رفتارش تعقییر کرد و بعد از چند بار مشاجره رفت درخواست طلاق داد و بلاکم کرده هرچی تلاش کردم توی این یکسالبرنمیگرده و میگه تموم و برو دنبال زندگیت حالم ازت بهم میخوره و هی بهانه میاره یکطرفه درخواست طلاق داد وکیل گرفت و داره میره من خیلی حالم بده و روزهای سختی رو دارم یکسال پشت سر میزارم هرکاری هم لازم بود کردم ولی میگه نه من بخاطر مال و اموالت نمیرم بخاطر اینکه منو چند بار زدی و دعوا افتادی دارم میرم هر جوری عذر خواهی میکنم قبول نمیکنه و بیشتر غرور میگیرتش بدتر میکنه الان من خونه پدرم هستم و اون خونه پدرشه یکسال و فقط میگه برم و هی داره بمن توهین میکنه و تهمت خیانت میزنه ولی من احترامشو دارم بخاطر علاقه زیادم نمیدونم چیکار کنم دارم میمیرم و روانی میشم .راهکاری اگه هست بگید خانمم برگرده تشکر

  28. سلام من سه سال با کسی که همه جوره عاشق هم بودیم دوست بودیم دعوا و کات هم داشتیم چون من خیلی وابسته و گیر بودم. سری اخر رفت گفت نمیخوام باهات باشن بعد ۲ ماه برگشت هر کاری می کرد بهم گفت اومدم که این سری بمونم، این سری قصدم جدیه ولی با اوضاعی که تو ایران پیش اومد تصمیم گرفت بره از ایران، من خیلی گریه و زاری کردم، گفتم نمیتونم این همه مدت نبینمت بنده خدا اوایلش هم خیلی هوامو داشت ولی بعد یک مدت گفت خودم روم خیلی فشاره نمیخوام تو‌ رو هم لنگ در هوا بذازم، من نمیخوام ببرمت. بهت وابسته هم هستم. از همه کسایی که وابستگی داشتم دارم جدا میشم همین جا که اونجا اذیت نشم. من هم همون شب رفتم دیدنش بغلش کردم کلی گریه کردم بعدش ازش جدا شدم رفتم ۱۶ تا قرص خوردم که زندگیمو تموم کنم، زنگ زدم ازش خدافظی کردم. با خواهش و التماس خودشو بهم رسوند. بردتم بیمارستان شستشو دادن معدمو، شک بود کلی گریه کرد باهام. براش میمیرم، میدونم دیگه نمیبینمش ولی واقعا همو دوست داشتیم، من بیشتر ولی اونم بهم احساس خوب میداد. ترس شدید دارم. با کاریم که کردم میدونم از چشمش افتادم و دیکه نمیتونه منو برای اینده بخواد. دارم دیوونه میشم. دلم براش خیلی تنگ میشه

  29. من ستین هستم 16سال داشتم نامزاد شدم عاشق پسر بودم اما چون یکی دیگه ره دوست داشت ازم جدا شد
    حال شش سال از جداییما تیر میشه اما هنوزهم عاشقش هستم. میدونم کارم بد اس اما ای دل لعنتی مه قبولانده نمیتانم
    بد بختی اینجاست یک سال میشه نامزاد شدم با یکی دگه اصلا ای هم آدم درست نیس

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *